- 1. یک صبح خانگی
- صدای مامان که بدون وقفه اسمم را صدا میزد، اجازه نمیداد که ببینم بالاخره مقصر اصلی پرونده چه کسی است و آیا مجرم اصلی پیدا میشود یا نه. اما بالاخره مامان موفق شد و من با یکی از شوخیهای بی مزه و همیشگی ...
- 2. نگاه تو
- چشمانت معجزهگرند هر گاه به من نگاه میکنی غزلی در من سروده می شود
- 3. لبخندها میمانند
- آخرین ترکهها را کنار بقیۀ چوبها انداخت. در یک چشم به هم زدن، کبریت را آتش زد و نفت به دست، با لبخند تلخی به چوبها نگاه کرد.چوبها میسوختند و عکسهای در آغوش گرفته را مچاله میکردند. پتو را دورش کشید ...
- 4. قانون سوم نیوتون
- حرکت نمیکنم؛ پس الان تمام نیروهای وارد بر متن متوازن هستند. ولی نه! نیرویی که به مغز بیچاره و پر چین و چروکم وارد میشود متوازن نیست. خنثی نمیشود. برآیندی هم ندارد. پس نمیتوانم درس را یاد بگیرم. بخش ...
- 5. عاقل آباد
- تا پارسال نام این شهر شهرعاقلآباد بود. شهری که پر از شهروند عاقلهمند بود. شهری با رنگهای تیره. شهری که مردمش در برج و آپارتمان زندگی میکردند و کارهایشان از روی عقل و منطق انجام میشد؛ اما امسال اینطور ...
- 6. چشمهای من
- خیابان، آسمان و یک دنیا تنهایی. بلند میشوم. لباسهایم را میتکانم. فرمان آتش. با تمام نیرو میدوم و آسمان با تمام ستارههایش مرا همراهی میکند. هنوز چراغ آن خانه از دور خودنمایی میکند...
- 7. کاش می شد توی دلت لانه کنم
- هوا سرد شده بود. ابرها از آسمان به زمین میآمدند و گاهی روی شاخههای درخت مینشستند. چقدر هم سرد بودند! درخت سردش شده بود. او هیچ لباس گرمی نداشت. خوابش میآمد، مثل عروس سفید شده بود؛ اما از صدای بچهها ...
- 8. گزینهای که صحیح نیست
- در میان کویر لوگاریتم و صحرای مشتقات به دنبال جرعهای شعر میگردم لابهلای گزینههای مضحک کنکور... آزمونهای سنجش و سنجشهای ناعادلانه به دنبال حسی میگردم که تازهام کند
- 9. اختراع غمگینترین انسان خوشبخت
- دوش اختراع غمگینترین انسان خوشبخت جهان بود وقتی بازوانی نداشت برای در آغوش گرفتن و زانویی برای زیر سر گذاشتن
- 10. شوقِ درختان
- باد هوهو میکند و در بین درختان آواز میخواند شاخههای درختها میرقصند و من در حیرتِ عشقِ باد به درخت ماندهام آیا باد بویِ تو را آورده بود که درختها آنچنان با شوق میرقصیدند؟
- 11. پرندهدوز
- ... و سفید. وسطش با خط سبز شعر نوشته بودم. همون شعری که بابا از تو رادیو یادداشت کرده بود و همیشه زیر لب میخوند. پایین پرچم چند تا پرنده دوخته بودم. دلم نمیخواست زخمی باشن ولی بابا گفت: «باید تیر خورده باشن.» ...
- 12. برخی ویژگی های بعضی پستانداران
- انسان ها: اکثر آن ها به دنیا می آیند درآمدی دارند تشکیل خانواده می دهند و می میرند. یعنی تعداد افرادی که کار خاصی انجام دهند و تغییری ایجاد کنند انگشت شمار است.