- نوشته شده توسط فریبا دیندار
شاعر: پل کینگ
من بزرگ می شوم، دانه ی بلوط گفت
اما همه خندیدند:
پاک عقلت رو از دست دادی!
من بزرگ می شوم، جوانه ی کوچک می دانست
اما همه مسخره اش کردند:
چی! توی کوچولو؟
من بزرگ می شوم، نهال سبز گفت
اما همه طعنه زدند:
تو اصلا به چشم نمی آیی!
من بزرگ می شوم، درخت جوان گفت
همه پچ پچ کردند
می بینیم، می بینیم!
حالا من بزرگ شده ام، درخت بلند و تنومند بلوط گفت
و همه درخت ها تایید کردند
تو پادشاه همه ی مایی!